سفر کرده

به یاد برادرم

سفر کرده

به یاد برادرم

تقدیر

ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت

نامه ای دارم از فاصله ها

چند شب بود که من خواب تو را می دیدم

خواب دیدم که فراری هستی

می گریزم از شهر

پاسبان ها همه جا عکس تو را می کوبند

جارچی ها همه جا نام تو را می خوانند

در همه کوی و گذر قصه تبعید تو بود

مردم و تیر و تفنگ

اسبهای چابک

متهم : قاتل گلهای سفید

جایزه : یک گل رزم

دوستت دارم بنویس ...

به کجا خواهی رفت

مردم شهر در پی تو می گردند

نگرانت شده ام

بی جوابم مگذار

پشت پاکت بنویس

متهم : قاتل گلهای سفید

تو که می دانی من عاشق گلهای

 

 

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ق.ظ http://s-shahrokh.blogsky.com

احساسات نازی داری تبریک میگم

Salvich سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 ب.ظ http://www.salvich.blogfa.com

سلام

بیدلی میگفت در پیش خدای
کای خدای آخر دری بر من گشای

رابعه آنجا مگر بنشسته بود
گفت ای غافل کای این در بسته بود...

بینا بمانید.

محمدامین دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:02 ب.ظ http://mohamadamin2.blogfa.com

سلام خوبی
وبلاگ قشنگی داری خوشحال میشم پیشم بیا ی

محمدامین پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:50 ب.ظ http://MOHAMADAMIN2.BLOGFA.COM

نمی خواهی دستانت را به من بسپاری؟
نمی خواهی میزبان دلتنگی هایم باشی؟
نمی خواهی حلقه یاس های سپید را به گردنم بیاویزی؟
نمی خواهی شبنم های اشتیاق را به چشمانم هدیه دهی؟
نمی خواهی گونه هایم را به شفافیت شرم بیامیزی؟
نمی خواهی دوباره به معصومیت نگاهم سوگند بخوری؟
نمی خواهی زمزمه کنی:به عظمت اشکی که در دیده ات می درخشد
به عظمت سکوتی که در زندگی ات جاری است
و به عظمت تمام دلشکستگی های بی صدایت
همیشه کنارت خواهم ماند؟نمی خواهی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد