سفر کرده

به یاد برادرم

سفر کرده

به یاد برادرم

چقدر سخته

چقدر سخته که عشقت روبروت باشه
نتونی هم صداش باشی
چقدر سخته که یک دنیا بها باشی
نتونی که رها باشی
چقدر سخته...
چقدر سخته که بارونی بشی هر شب
نتونی آسمون باشی
چقدر سخته که زندونی بمونی بی در و دیوار
نتونی همزبون باشی
چقدر سخته...
"چه بدبخته قناری که بخونه
اما رویاش حسه بیرونه
چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون
غمش یک قطره بارونه
چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه
ولی ظاهر پر از خنده
چقدر سخته که عشقت آسمون باشه
ولی آسون بگن چنده
چقدر سخته کلامت ساده پرپر شه
نتونی ناجیِش باشی
چقدر سخته که موندن راه آخر شه
نتونی راهیِش باشی
چقدر سخته توو خونت عین مهمون شی
بپوسی خسته بیرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ساکت شی
ولی توو سینه داغون شی
چقدر سخته که یک دنیا صدا باشی
ولی از صحنه ی خوندن جدا باشی
چقدر سخته که نزدیک خدا باشی
ولی غرق ادا باشی
"چه بدبخته قناری که بخونه
اما رویاش حسه بیرونه 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
علی ایزدیار پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ق.ظ http://www.e-kh.blogsky.com

باعرض سلام و قبولی عبادات شما
اگر مایل به شرکت در طرح ختم قران هستید به وبلاگ من یه سری بزنید . دیگه چند جزء بیشتر نمونده

حتما بیایید و توضیحات کامل را در پایین جدول بخوانید

یا علی

مهرو یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ب.ظ http://www.mahroo-joon.blogfa.com


I♥UI♥U I♥U I♥U I♥U I♥U I♥U I♥UI♥U I♥U
سلام......
برگشتم....بعد 1 سال.....بعد این همه مدت......
دلم هوای وبلاگت رو کرده بود.....
دلم هوای وبلاگمو کرده بود.....
دلم هوای تو رو کرده بود.....
پس زود بیا پیشم تا دیر نشده......
منتظرتم،منتظرم نذار......
I♥UI♥U I♥U I♥U I♥U I♥U I♥U I♥UI♥U I♥U

محمدامین پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:07 ب.ظ http://mohamadamin2.blogfa.com

خدایا تو را دوست دارم.

.تو را دوست دارم که آسمان تنهایی مرا با مهربانی و لطافتت پر مهر و آرام میکنی

.خداوندا تو میدانی که جز تو عشق بی نام نشان است

.تو خود خالق عشقی پس مرا نیز عاشق گردان

،به لطافت ستارگان تنهای آسمان شب

،به قرائت آرام کلامت

،به نجابت اشکهای غلطان بر گونه های گریان بنده سراپا گناهت

و به تمام خوبیهایت تو را سوگند میدهم

.که مرا تنها مگذار

.مرا تنها مگذار تا با آرامش حضورت بی نیاز شوم

.مرا تنها مگذار که مبادا نگاهم به نگاه بنده ای از جنس خاک محتاج شود

.دستان نحیفم را در غایت نیاز به سویت میکشانم

چشمان گریانم را ملتمسانه به درگاه بی شائبه ات میدوزم

و از مناعت ذاتت میخواهم که مرا آرام گردانی تا در آرامش تو

.عاشق شوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد