سفر کرده

به یاد برادرم

سفر کرده

به یاد برادرم

پدر

قصه کوتاه عمر تو بی رحمانه بر دفتر خا کستری ام قلم می خورد

در اغوش ابرهای سرگردان شب

در فضای مبهم تنهایی

و صدای نا به هنجار جلاد که ترانه مرگ می سراید

در انتظار کلامی از تو

پدر تنها یک بار دیگر مرا صدا بزن

تا من با هزاران  دست روزهایم را شکر گزاری کنم

بگو

تنها با یک کلام سرود اشکهایم را پا یان ده.
 

 

 

 

 

شعرازفاطمه سیستانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد